سبک زندگیمهارت های ارتباطی

احساس حقارت و خودکم بینی در نوجوانان

روان شناسان و مشاوران و حتی معلمانی که با روان شناسی آشنایی دارند؛ گزارش می دهند که در بین انواع مختف مشکلات نوجوانان وجوانان، چه مشکلات و مسائلی که از جوانان می شنوند و یا در رفتار های آنان مشاهده می کنند، اکثرا ارزشیابی غیرمنصفانه ی آنان از مشکلاتشان مشاهده می شود.

نگرش های خود کم بینی در بین بزرگسالان هم بسیار مشاهده می شود ، که متاسفانه اکثر آن ها به عموان جنبه های بهنجار زندگی افراد به نظر می آیند. برای اینکه چرا احساس حقارت تا این اندازه عمومیت دارد، چندی از دلایل نیز وجود دارد:

1) یک علت اصلی آن است که اغلب جوامع و فرهنگ ها موفقیت مدار می باشند، و بر پیروزی و توفیق فرد ارج بسیاری می نهد. همه ی ما این انتظار را داریم که بهترین نمرات را در امتحانات بگیریم،از خودبهترین پیشرفت و کارایی را در کارمان نشان بدهیم، در مسابقه هایی که شرکت می کنیم، برنده شویم ، و در هر صورت هریک از کا می خواهیم که به گونه ای، چیزهایی که مزیت ما را بر بقیه نشان می دهد، جهت ارائه به دیگران داشته باشیم.

2) هر کدام از ما، از زمان تولد تا کنون دائما در زمینه های گوناگون و مختلفی همچون: زیبایی قد و هیکل، میزان هوش، پیشرفت مدرسه ای، قدرت ماهیچه ای، درستی و صداقت، و هزاران مورد دیگر، مورد ارزیابی با دیگران قرار می گیریم. علاوه بر آن هر کدام از ما، در جریان جنگیدن برای رسیدن به ایده آل هایمان دائمأ خود واقعی خویش را با خود ایده آل مقایسه و ارزیابی می کنیم و این عمل را حتی با آگاهی از این که احتملا این کار غیرمنصفانه می باشد انجام می دهیم. نوجوان؛ در حد یک ورزشکار حرفه ای، موفقیت ورزشی را از خود انتظار دارد ، و در پیشرفت های تحصیلی که براساس معیار های والدین ارزیابی می شود، در کلاس در احساس حقارت می کند؛ زیرا  توانایی آن را ندارد که مطلب یا کاری را به صورت داوطلبانه انجام بدهد و یا حتی در مورد آن سخن بگوید، که کسی دیگری بهتر از او این کار را انجام ندهد یا در مورد ان سخن نگوید. از آن جایی که بسیاری از نوجوانان معمولا مفاهیم غیر واقع بینانه و تخیلی را از توانایی ها و سطح آرزوهای خود دارند، زمانی که به آرزوها و هدف های خود نمی رسند، احساس بی کفایتی و حقارت به آنان دست می دهد .

3) علاوه بر این، دیگر دلایلی که برای احساس حقارت می توان بیان کرد این است که؛ ما بیشتر در مورد احساسات خود آگاهی داریم تا درمورد احساسات بقیه، زیرا ما تنها احساسات سطحی آنان را مشاهده می کنیم و نیزتظاهرات رفتاری و پوشش ظاهری آنان را در نقش بازی کردن می بینیم.

و در نهایت 4) امکان دارد که ما در مورد نقاط مثبت و موفقیت دیگران به خوبی قضاوت کنیم یا قاضی خوبی باشم، ولی در باره ی شکست های خودمان، قاضی با انصافی نباشیم.

علاوه بر این؛ روان شناسان دو نوع از ناکامی های اجتماعی که در فرد احساس خود کم بینی را به وجود می آورد سخن می گویند. در اول؛ ناکامی در نتیجه ی شکست خوردن فرد در رسیدن و دست یابی به انتظارات گروه اجتماعی خود. دوم؛ ناکامی اجتماعی منشأ گرفته از جلوگیری و سد شدن از انگیزه های لازم و مورد نیاز شخص، از طریق ارزش ها وعادت های خود فرد می باشد. این مانع که نیز سبب جلوگیری از فعالیت انگیزه ها می شود، سبب بروز احساس خود کم بینی در فرد می شود.

یک مرد بزگسال متوسط، به دلیل اینکه یک بازیکن حرفه ای فوتبال نیست، احساس حقارت نمی کند؛ و همچنین یک زن بزرگسال متوسط به آن دلیل که در همه ی هنر های زیبا موفقیتی نداشته، احساس ناکامی نمی کند. اینان در واقع انتظار این موفقیت ها را از خود ندارند. صرف نظر از این موارد افراطی ، مواردی وجود دارد که هرچند که ماورای توانایی های ما هستند باز هم ما از خودمان انتظارشان داریم.

درجه های مختلف، مانند همه ی نگرش ها به دلیل یک سلسله تجربه های طولانی مدت کسب می گردند. در بین افراد متفاوتی که از احساس خود کم بینی در رنج و عذاب هستند، در زمان های مختلف، تفاوت وجود دارد؛ مثلا در لحظه های رسیدن به موفقیت، گویی احساس حقارت وجودی خارجی ندارد، از طرفی دیگر، شکست های متوالی می تواند سبب ایجاد احساس خود کم بینی پیچیده ای در مورد همه چیز در ما به وجود آورد.

پدری که حق هیچ گونه تصمیم گیری ای برای پسرش نمی دهد، و همه ی تصمیمات او را خودش می گیرد، و او را بیش از توانایی هایش برای رسیدن به موفقیت در مدرسه و ورزش، تحت فشار قرار می دهد، یک نگرش دفاعی در پسرش نسبت به خودش ایجاد می کند، که این نگرش ماُلاُ به شکل نگرش تعمیم یافته ای نسبت به همه ی قدرت ها در می آید. نتیجه ی این عمل پدر، احتمالا به شکل طغیانی آشکار علیه پدر ظاهر می شود، و یا سبب ایجاد ترسی شدید در پسر می شود که در هر دو صورت احساس حقارت در پسر به وجود می آورد.

علائم نگرش های خود کم بینیشش راه عمده برای تشخیص احساس حقارت و بی کفایتی در زندگی روز مره ی شخص وجود دارد:

  • حساسیت به انتقاد: امکان دارد که شخص نسبت به انتقاد ضمنی و یا صریح، واکنش شدی از خود نشان بدهد، مثلا دانش آموزی که مسئله ای را اشتباه حل کرده است با تلاش بسیار سعی می کند که ثابت کند، حل مسئله ی او صحیح است، و یا امکان دارد در پیدا کردن یک راه حل مناسب تر برای مسئله باشد، زمانی که ان هم به نتیجه نرسید، این فکر که ” من نمی توانم از عهده ی آن برآیم و نمی توانم آن را انجام بدهم ” در او تقویت می شود.
  • مرجع همه ی انتقادها: یک خنده ی دسته جمعی و یا یک گفت و گوی درگوشی، که احتمالا هیچ ارتباطی با فرد مضطرب ندارد، امکان دارد که باعث شود او را نسبت به این موضوع حساس کند که مورد حمله قرار گرفته است.
  • انزوای شدید: یک مورد افراطی آن شامل این می باشد که: شخص برای دوری از ملاقات با مردم و یا مواجهه شدن با آنان، به سمت دیگر خیابان فرار کند. او هرگز در ره رو و یا حیاط مدرسه، به اجتماع دانش آموزان نمی پیوندد ، زیرا احساس می کند دیگران او را دوست ندارند و او را نمی خواهند.
  • به چاپلوسی دیگران واکنش بیش بز حد نشان دادن: به نظر می آید ای عمل باعث می شود که به او کمک می کند تا احساس کفایت را در خود بهبود ببخشد. هر کسی از او پشتیبانی کند، شدیدا مورد احترام و علاقه اش واقع می شود، و حتی از این بابت حاضر است به او رشوه ای هم بدهد، مانند خرید هدیه ای برای او و یا دعوت کردن او به شام و… .

لازم به ذکر است که بین این حالت و دوست داشتن و لذت بردن از شنیدن تعریف و تمجید دیگران، تفاوت قائل بود. لذت بردن از تعریف و تحسین معلم به دلیل یک سؤال و یا یک پاسخ به موقع و صحیح، و یا خوب انجام دادن تکالیف، هرگز به احساس کمبود و حقارت در فرد ارتباطی ندارد.

  • نسبت به رقابت، واکنشی نامطلوب بروز دهد: شخص تمایل به ورود در هر مسابقه ای را دارد، خواه مسابقه ای مهارتی باشد و خواه صرفا جهت تحت تأثیر قرار دادن همکلاسیانش باشد. او علاقه دارد که مهرت خود را با مهارت فردی که می تواند او را شکست بدهد، مقایسه کند. معمولا این حالت را ” واکنش نامظلوب نسبت به رقابت می نامند ” .
  • گرایش داشتن به تحقیر دیگران: این عمل نیز یکی از نشانه های احساس حقارت است. اشاره کردن به اشتباهات دیگران و بزرگ جلوه دادن آن ها ، نه تنها به حداقل رساندن شکست های او کمکی نمی کند بلکه، نوعی فرافکنی نیز می باشد. بدون شک به صورت آگاهانه و یا به طور ناخودآگاه با تحقیر کردن دیگران، فرد می خواهد در بی کفایتی و نقص، شزیک جرم داشته باشد.

احساس خود کم بینیبه عنوان نوعی ناسازگاری:

ناسازگاری، کل شخصیت فرد را در بر می گیرد، در صورتی که احساس حقارت تنها قسمتی از تصویر کلی فرد است. فردی که به مقدار زیادی فاقد اعتماد به نفس است، زندگی خودش را سرشار از بدبختی می بیند. ترس او از خود، برای اینکه استعداد ها و توانایی هایش سرکوب شوند، کافی است. این شخص امکان دارد که از نظرظاهری، از خود توانایی هایی بروز بدهد، ولی عملا به دلیل ترسیدن از شکست عقب می کشد. عبارت رایج بین این گونه افراد این می باشد که: ” من استعداد انجام آن کار را دارم اما از ترس شکست احتمالی جرأت نمی کنم دست به این کار بزنم ” .

معمولا به دنبال احساس شدید حقارت، افسردگی بوجود می آید. از حالات و رفتار این گونه افراد نمی توان هیچ گونه پیش گویی کرد . دوستان و نزدیکانشان اکثرا نمی توانند درکی بر شدت افسردگی این افراد داشته باشند، در صورتی که احساس طبیعی حقارت ، تنها در مقایسه با ایده آل ها می باشد. و در موارد شدید و بحرانی، و رد شخص بیمار، این گونه مقایسه ها به شکل غبطه و حسرت تبدیل می شوند. فردی که از احساس حقارت در رنج و عذاب می باشد، تنها در زمینه هایی که ضعیف است، خود را با بقیه مقایسه می کند؛ و کار های خوب خود را هرگز با دیگران مورد مقایسه قرار نمی دهد. این افراد اکثرأ دارای موفقیت هایی هستند، اما خودشان این حقایق را متوجه نمی شوند. راه حل: در نتیجه ، برای کمک به این گونه اشخاص باید، ابتدا آنان را به درکی واقع بینانه در توانایی هایشان و استعدادهایشان راهنمایی کرد، و سپس تشویق شوند تا در زمینه هایی که موفقیت دارند، خود را با بقیه مورد مقایسه قرار بدهند. به بیانی دیگر، باید به این نوع افراد این شناخت را داد، که باید خود را با موفقیت های خویش بسنجد نه با شکست.

ناکامی:

ناکامی؛ عبارت است از؛ حالتی از یک فرد زمانی که ارضای رفتار برانگیخته، سخت و یا امکان ناپذیر می گردد، و یا با مانعی در هنگام رسیدن به هدفی برخورد می کند. به بیانی دیگر؛ ناکامی عبارت است از؛ حالت برانگیختگی عاطفی که عامل خشم و ناامیدی در آن حضور دارد. شخصی که برای میل به هدفی، برانگیخته می شود، همچنان برانگیخته باقی می ماند تا به هدف خود برسد.اگرچه قسمتی از عامل های محیطی یا درونی فرد، برای رسیدن او به هدفش مانع می شوند، به فرد ناکامی دست خواهد داد.

به بیانی دیگر؛ تجربه های ناکام برای یک نوجوان عبارت هستند از؛ در محیط فرد یا در درون او موانعی وجود دارند که مانع از ارضای آرزوها و نیل به هدفی که شخص برای خودش قرار داده است، می شوند.

علل ناکامیتحقیقات ثابت کرده اند که می توان منابع عمده ی ناکامی را در سلامت و اوضاع فیزیکی فرد، نداشتن و یا کمبود پول، ویژگی ها و خصوصیات شخصیتی و ضعف و یا نداشتن توانایی های ذهنی

مؤثر، یافت. تا حدود زیادی، ناکامی فرد به آگاهی و درک او نسبت به این منابع و عوامل ناکامی مربوط می شود. این منابع به شرح زیر می باشند:

  • کمبود های بیولوژیکی مانند:نقص ذهنی و یا جسمی که این دو نقص بسیار رایج می باشند، زیرا اغلب افراد، اکثرا آرزو ها و رویاهایی بیش از حد توانشان در ذهن خود می پرورانند.
  • عادات و مهارت ها، خصوصا عادات و مهارت هایی که ناکافی و نامناسب می باشند. نوجوانی، فصل آغاز بسیاری از چیزهایی ست تازه و جدید که فرد باید بتواند خود را با آن ها سازگار کند، و برای این سازگاری مهارت کافی و مناسبی را ندارد.
  • کاستی ها و یا کمبود های محیطی که می توانند اجتماعی، مادی و یا فضایی باشند، زیرا نداشتن پول ، فاصله زیاد داشتن از مراکز رفاه اجتماعی و یا قانون و مقررات حاکم بر مدرسه و یا خانه، که به شکلی با آرزوهای نوجوان در خصوص با کار هایی که دوستناش انجام می دهند، مغایرت دارد.
  • تعارض بین انگیزه های مخالف و یا ناهمگن مانند؛ نوجوانی که قصد دارد از رفتار و اعمال و نُرم های گروهایی که به آن ها تعلق دارد، تبعیت کند. در صورتی که این معیار ها با قوانین و استانداردهای خانه و خانواده او در تعارض می باشند. هرچه مقدار تعارض بیشتر باشد، ناکامی فرد نوجوان شدیدتر می شود.

واکنش نسبت به ناکامی:

مطاعات و تحقیقات در زمینه ی ناکامی نشان می دهد که بعضی از واکنش های عمده ی فرد نسبت به ناکامی ، واکنش هایی پرخاشگرانه می باشد. احتمالا این واکنش ها نسبت به خود فرد، نسبت به دیگران و یا نسبت به موقعیتی می باشد که فرد هیچ گونه تغییری درآن نمی تواند دهد، و اکثرا با خشم و رفتار های عاطفی مانند؛ ترس، اضطراب، خصومت، حسادت، احساس گناه همراه می باشد.

درمان ناکامی:

راه های متفاوتی برای غلبه بر ناکامی و از بین بردن ناکامی وجود دارد؛

  • اتخاذ رفتار سازنده، به صورت تلاش در جهت مقابله بر موانع در رسیدن به هدف.
  • اتخاذ شیوه ها و روش های مختلف دیگر، برای دست یابی به همان هدف.
  • به جای هدف اصلی، هدف هایی که سریع تر و آسان تر به آن دسترسی می یابند را جایگزین کنید.
  • عقب نشینی و فرارکردن در رؤیا و تخیل ، جبران، دلیل تراشی و دیگررفتارهای جبرانی و مکانیزهای دفاعی، شکل های گوناگون از رفتارهای دفاعی در مقابل ناکامی می باشند.

تعارض :

1) تعارض در شخص در نتیجه ی عوامل و شرایط و انگیزه های زیر می تواند به وجود بیاید؛ نتیجه ی وجود داشتن انگیزه های در حال رقابت با یکدیگر می باشد، که همه ی این ها به رفتار هدف مدار و پاداش متنج نمی شود.

2) به دلیل وجود انتخاب های مختلف، از رفتار های هدف مدار و یا هدف های متفاوت و متنوع.

3) یا ترکیبی از این دو موذرد به وجود خواهد امد.

تعرض سبب برانگیختن عواطف و احساسات می شود، و اکثرا نیز همراه با اضطراب می باشد، هر زمانی که تعرض به رفتار هایی، وارد شد که سسب کاهش دادن اضطراب با شکست بشود، و یا اینکه شخص را با مشکلات و دشواری های محیطی درگیر کند، و یا اینکه شخص به احساساتی همچون؛ بی کفایتی، گناه، و یا ترس دچار شود، بدون شک سبب مختل ساختن سلامت روحی و روانی شخص می شود. هنگامی که تعارض از بین نرود، شخص نمی تواند به هدف خود برسد، و طبیعتأ رفتار نیز پاداشی به همراه نخواهد داشت و همچنان تنش های عاطفی برجای خواهند ماند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا