اخلاق و عقاید

کنترل زبان

زبان ترجمان دل و کلید شخصیت انسان است. آن چه بر صفحه روح انسان نقش می بندد. قبل از هر چیز بر صفحه زبان و در لابه لای گفته های او ظاهر می شود. زبان در عین این که یکی از شگفت انگیزترین آفریدهای پروردگار و از بزرگ ترین نعمت های او است، می تواند بسیار خطرناک و سرچشمه گناهان بیشماری باشد و خرمن سعادت انسان را به آتش بکشد.

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) زیبایی انسان را در زبان او می داند: «الْجَمَالُ فِی الْلِّسَانِ».

سخن گفتن نعمت بسیار بزرگی است که عامل تفهیم در زندگی اجتماعی آدمی است، هر چه اجتماع بزرگ تر و روابط گسترده تر شود نیاز به خوب صبحت کردن و رعایت آداب گفت وگو بیشتر احساس می شود. در جامعه کسانی موفق ترند که بهتر می توانند خواسته ها و نظریات خود را بیان کنند و یا رسا و زیبا سخن گویند، و از آنجا که زبان مهم ترین وسیله ارتباط انسان ها با یکدیگر و اطلاع رسانی و مبادله افکار و اندیشه ها است، می توان آن را از فعال ترین عضو بدن یاد کرد، زبان از یک سو اختیار انسان است و از سوی دیگر حاکم بر انسان است.

ازاین رو اگر افسار گسیخته باشد، خطرات آن با خطرات هیچ یک از اعضاء دیگر قابل قیاس نیست، آفات و گناهان کبیره ای که از زبان برمی خیزد، بسیار است. مانند: تهمت، دروغ، غیبت، سخن چینی، گواهی به باطل، خودستایی، اشاعه فحشاء و نشر اکاذیب، بیهوده گفتن، ناسزا گویی، خشونت با زبان، اصرار بی جا، چاپلوسی، مسخره کردن، و آزار رسانی، نکوهش دیگران، کفران نعمت.

بر همین اساس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده فرمود:

«انَّ اکثَرَ خَطَایا ابْنِ آدَمَ فِی لِسَانِه»؛

«قطعاً بسیاری از گناهان انسان از ناحیه زبان او است».

و در بیان دیگری حضرت علی (علیه السلام) فرمود:

«صَلَاحُ الانْسَانِ فِی حِفْظِ الْلِّسَان»؛

«صلاح انسان در کنترل زبان است».

ازاین رو لازم است هر فردی برای کنترل و استفاده صحیح از زبان برنامه ای داشته باشد.

مهمترین اموری که می تواند ما را در کنترل زبان و پرگویی یاری کند عبارتند از:

1- توجه جدی به خطرات زبان

برای پرهیز آسیب های زبان قبل از هر چیز توجه کامل به خطرات آن لازم است. هر روز صبح که انسان از خواب بیدار می شود باید به خود توصیه کند که باید مراقب خطرات زبانش باشد. زیرا این عضو می تواند انسان را به اوج سعادت یا خاک ذلت و شقاوت بکشاند. در حدیثی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین آمده است:

«هنگامی که فرزندان آدم صبح می کنند تمام اعضای بدن به زبان هشدار می دهند و می گویند تقوای الهی را در مورد ما رعایت کن، چرا که اگر تو به راه راست بروی، ما نیز به راه راست می رویم و اگر تو به راه کج بروی ما نیز به راه کج می رویم».

امیر مؤمنان (علیه السلام) می فرماید:

«کسی که سخن بسیار بگوید خطا و لغزش او فراوان می شود و کسی که خطا و لغزشش فراوان گردد حیاء او کم می شود و کسی که حیائش کم شود، پرهیزگاری اش کم می شود و کسی که پرهیزگاریش کم شود، قلبش می میرد و کسی که قلبش بمیرد، داخل آتش دوزخ می شود».

«الْکلَامُ کالدَّوَاءِ قَلِیلُهُ ینْفَعْ وَ کثِیرُهُ قَاتِل»؛

«سخن مانند داروست، اندکش مفید و زیادش کشنده است».

2- تمرین سکوت

توجه به اهمیت و آثار سکوت فرد را از پرگویی دور نگه می دارد. هر قدر انسان کمتر سخن بگوید، لغزش های او کمتر است و هر قدر بیشتر سکوت کند، سلامت او بیشتر است. علاوه بر این تمرین و تجربه سکوت سبب می شود که انسان زبانش را در اختیار خود بگیرد و از طغیان و سرکشی آن بکاهد. باید توجه داشت که مراد سکوت مطلق نیست چون بسیاری از مسائل مهم زندگی اعم از معنویات و مادیات و عبادات و فرا گرفتن علوم و فضایل و اصلاح در میان مردم، از طریق سخن گفتن است، بلکه منظور کم سخن گفتن، یا به تعبیر دیگر خاموشی در برابر سخنان فساد انگیز یا مشکوک و بی محتوا و مانند آن است.

روایاتی که ارزش و آثار سکوت را بیان می کند:

1) سکوت طولانی را رعایت کن چون شیطان را از تو می راند و در امر دین یاور و مددکار توست.

2) سکوت دری از درهای حکمت است؛ سکوت محبت می آورد و راهنما به هر کار خیر است.

3) انسان ساکت هیبتش زیاد است.

4) اگر سخن گفتن نشانه سخنوری است در سکوت سلامت و ایمنی از لغزش است.

5) هیچ نگهبانی چون سکوت نیست.

در حدیثی جامع و جالب از امیرمؤمنان (علیه السلام) می خوانیم: اگر دوست داری از سلامت نفس برخوردار شوی و عیب ها و کاستی هایت پوشیده بماند، کمتر سخن بگوی و بیشتر خاموش باش تا فکرت قوی و قلبت نورانی گردد. البته سکوت همواره امر مطلوبی نیست؛ چنانچه سخن گفتن نیز این طور است. پس بایستی سخنان را طبقه بندی کرد و در موارد لزوم سخن گفت.

در موارد غیرضروری نیز از سخن باز ایستاد؛ مثلًا اگر سخن گفتن برای هدایت کسی یا برای ابراز محبت به همسر و فرزند و یا برای احوال پرسی از دیگران باشد، بسیار نیکو است؛ ولی اگر سخن لغو و بیهوده و یا مشتمل بر گناه باشد، در این صورت بایستی از آن پرهیز کرد.

سعدی نیز در این باره سروده است:

اگر چه پیش خردمند خامشی ادب است

به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی

دو چیز طیره عقل است: دم فرو بستن

به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی

و نیز گفته است:

سخن گرچه دلبند و شیرین بود

سزاوار تصدیق و تحسین بود

چو یکبار گفتی، مگو باز پس

که حلوا چو یکبار خوردند، بس

3- مراقبه

داشتن حالت مراقبه نسبت به همه اعمال به ویژه گفتار و فعالیت هایی که توسط زبان انجام می گیرد و محاسبه و حسابرسی در هنگام خواب و در پایان فعالیت های روزانه عاملی مهم در کنترل زبان و بازداشتن آن از پرگویی است و موجب می گردد که به تدریج گفتار انسان تحت کنترل درآید و پرگویی انسان مهار گردد.

باید توجه داشت که دوری از پرگویی کاری تدریجی و طولانی است. انسانی که سال ها به پرگویی عادت داشته است، نمی تواند یک روزه بر خلاف آن عمل کند، بلکه باید قرار بر این بگذارد که هر روز مقداری از پرگویی اش را کم کند تا به تدریج با تسلط بر زبان و سخنانش بتواند به مقدار لازم و ضروری از زبانش استفاده کند و سخن بگوید.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫8 دیدگاه ها

  1. سلام
    ببخشید چیکار کنم مشکلمون حل شه.
    ببینید والا من زبانمو کنترل میکنم پدرم نمیکنه 😂😂بخدا راست میگم تا جایی که ممکنه سکوت میکنم.
    ببینید واقعا من خیلی شوخم ولی شوخی در رفته بعضی اوقات جدا حرفهای زشتی میزنه درصورتی که اصلا اینایی که میگه پیش کسی بگه میخنده میگه فاطمه زهرا بمیره هم اینچنین نیست واقعا ناراحت میشم دیگه زود رنجم شدم خب مثلا چند شب پیش خیلی عصبی بود ناراحت بود مثلا خواستم شوخی کنم بخنده در رفت از کوره هر چی اومد تو دهنش گفت آخه واقعا دختر بدی نیستم خب کمبود محبتم گرفتم. خب منم دلم میخواد مثل بقیه دخترا پدرم خوب بام رفتار کنه چی میشه مثلا. من ۱۸ سالمه ولی دیگه برام مهم نیست سعی کردم رو پای خودم وایسم الان واقعا سکوت میکنم هر چی میگه ولی باز تو دلم‌میونه حرفاش مثل خنجره چیکار کنم اصلا راه حل نیست قهر کردن چجوری بفهمونمش؟

    1. سلام فاطمه جون. در مورد این مشکل با مادر صحبت کنید. گاهی پدر از روی کمبود اگاهی یا حتی شوخی ممکنه حرفی رو بزنه و مادر میتونه باهاش صحبت کنه تا رابطه شما بهبود پیدا کنه

  2. والا دیگه به مشکلات بعضی اوقات آدم خندش میاد از بس مشکلات داره
    واقعا دیگه برام مهم نیست واقعا.
    الان دارم‌ درس میخونم که قبول بشم که از اینجا برم!
    4 سالشو ک دانشگام ولی انشالله بعد اینک دانشگام‌تموم شد ازدواج خواهم کرد. این همه کشمکشم دوست ندارم چون که واقعا برا هر دو طرفمون بده. هم اون عصبی میشه فشارش بالا میره هم من دلم میشکنه پش بهتره یکیمون فکری کنه. انشالله ب اذن خدا با مردی ازواج خواهم کرد که مثل پدرم نباشه اونم فقط دست خداست
    البته پدرم فقط ی آدم عصبیه وگرنه خیلی پدر خوبیه اینو کاملا جدی میگم قرآن هر دو روشو باید باز کنی.

    1. اشتباه بزرگ شما اینه که بعد از دانشگاه میخواهید ازدواج کنید

  3. خب چیکار کنم؟
    میگید الان ازدواج کنم؟
    خب خداشاهده تعریف از خودم نمیکنم تو این دوره کی خاسگار داره من بیشترشون کارمند و خونه و ماشین
    پدرم‌میگه نههههههههههه
    من چه خاکی تو سرم کنم؟
    هر‌چیم مخالفم ها ولی تحملشو ندارم.از یه طرفیم میخوام دانشگاه برم فرهنگیان ، پدرم میگه تا فرهنگیان نیاری هیچ‌جا نمیزارم بری منظورش دانشگاهای دیگس. هر چند قصدشو ندارم چون میخوام اول قبول بشم بعد ازدواج آخه ازدواجی که از رو فرار از پدر باشه ارزششو نداره. منظورم اینه ب صورت سنتی . ولی باز ب هر کسی یله نباید گف
    والا من دیگه حتی تو کار خودمم سر در نمیارم . بخدا دیگه اعصابم دارم از دست میدم
    الان منی که تو گِل گیر کردم‌چیکار کنم کی منو دربیاره و چطور؟

    1. سلام عزیزم. تمام این حرفها و متن رو به مادر خودتون نشون بدهید. قطعا راهکار مناسب رو با مادر پیدا میکنید.

  4. 😂😂😂خیلی ممنون.
    خب چه فایده آش همون آشه و کاسه همون کاسه.
    من با مادرم خیلی رفیقم. همیشه هم پشت من در میاد ولی فایده نداره!🥶

    1. مادر باید در تنهایی با پدر صحبت کند. جلو شما ازتون حمایت کردن فایده نداره. این موضوع را پیگیری نماید تا به سرانجام برسه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا