درمان اسکیزوفرنی

مقدمه
پیش از شناخت درمان اسکیزوفرنی، لازم است به سوالاتی اساسی پاسخ دهیم. اسکیزوفرنی چیست؟ نشانههای آن چه میباشد؟ دلایل ایجاد اسکیزوفرنی چیست؟ طول دوره آن چه مدت است؟
و در نهایت، سوال اساسی این است که آیا درمان اسکیزوفرنی شناخته شده است؟ آیا درمان قطعی برای آن وجود دارد؟
اسکیزوفرنی یک بیماری روانی جدی است که علت تغییرات چشمگیر در باورها و ادراکات، رفتارها و احساسات فرد میشود. نشانهها و دوره و مدت بیماری در افراد مختلف متفاوت است، اما مشخصه همه آنها تجربه از دست دادن ارتباط با واقعیت است. بهعبارت ساده، اسکیزوفرنی عبارت از ناتوانی فرد در تشخیص بین واقعیت و خیال است. در این حالت باورها، ادراکات و احساسات فرد منطبق با واقعیت نمیباشد. تقریباً یک نفر از هر صد نفر در برههای از زندگیاش به اسکیزوفرنی مبتلا میشود.
نشانههای اسکیزوفرنی
اسکیزوفرنی توسط نشانههای ایجابی (عملکرد عادی افراطی) و نشانههای سلبی (کم شدن یا از دست دادن عملکرد عادی) شناسایی میشود. ( درمان اسکیزوفرنی در حال حاضر عبارت است از بهبود نشانهها)
الف) نشانههای ایجابی شامل این موارد میشوند:
هذیان، توهم، اختلالات فرایند زبان و فکر (آشفتگی کلامی) و رفتار بینهایت آشفته.
۱. هذیان: هذیانها در هر یک از ابعاد حسی از جمله شنوایی، بینایی، چشایی، لامسه و بویایی رخ میدهند، اگرچه توهمات شنیداری شایعترین آنها هستند. این توهمات شنیداری میتوانند بدین اَشکال باشند: صداهایی که به فرد فرمان میدهند، صداهایی که درباره افکار یا اعمال فرد اظهارنظر میکنند یا صداهای متعددی که با یکدیگر صحبت میکنند.
۲. توهم: توهمات، باورهای غلط و اغلب عجیبی هستند که فرد به آنها عقیده راسخ دارد و معمولاً شامل تفسیر نادرستی از یک دریافت یا تجربه هستند. مثلاً فرد باور دارد بیگانگان، مغز او را از سرش خارج کردهاند، همسایگان با امواج مغناطیسی او را کنترل میکنند، دیگران در تعقیب فرد هستند یا فکر میکند او ناپلئون بناپارت یا ناصرالدین شاه است. هذیانات میتوانند شامل باورهایی در رابطه با شکنجه، خود شخص، احساسات بدنی، مذهب، بزرگنمایی یا کنترل باشند.
۳. اختلالات فرایند زبان و فکر: این نشانهها بهشکل گفتار آشفته نمایان میشوند. در این حالت فرد بهصورت نامنظم و آشفته سخن میگوید و نمیتوان نظم منطقی را در بین سخنان فرد پیدا کرد. فرد تنها واژههایی را در کنارهم ردیف میکند، در حالیکه معنایی منطقی ندارد. به این حالت، سالاد لغات نیز میگویند؛ زیرا فرد تنها لغاتی را کنارهم بیان میکند.
۴. رفتار آشفته: رفتار بینهایت آشفته در فرد به شکلهای مختلفی نمایان میشود، از مشکلات انجام فعالیتهای روزانه گرفته (مثلاً حفظ بهداشت، لباس پوشیدن به شیوهی غیرعادی) تا هیجانات غیرقابلپیشبینی یا در موارد جزئی، رفتار کاتاتونیک (فرد حرکت نمیکند و یا بهدیگران واکنشی نشان نمیدهد) و حرکتهای تکراری از جمله راه رفتن دایرهوار.
ب) نشانههای سلبی:
ویژگیها و قابلیتهای هیجانی رفتاری و شناختی هستند که فرد آنها را از دست میدهد. از جمله:
۱. هیجانی: کناره گرفتن از اجتماع، فعالیتهای اجتماعی و دوستان، فقدان علاقه و شوق، بیانگیزگی و سردی هیجانی.
۲. رفتاری: مشکل در شروع و پیگیری کارها و کندی حرکات.
۳. شناختی: ناتوانی در تمرکز و توجه کردن، مشکلات در رابطه با حافظه، مشکل در بهکارگیری آموختهها، مشکل در تصمیمگیری، فراموش کردن چیزها.
تشخیص نشانههای سلبی اغلب دشوار است، چون نشانههای سلبی نسبتاً خاص نیستند و میتوانند توجیه مشکلات دیگری از قبیل عوارض جانبی دارویی و یا افسردگی باشند. این نشانهها میتوانند بر عملکرد فردی، اجتماعی، حرفهای و شغلی فرد اثر بگذارند.
دلایل ایجاد اسکیزوفرنی:
عوامل ایجاد کننده اسکیزوفرنی بهطور کامل روشن نمیباشد و دانشمندان تنها فرضیاتی در اینباره دارند. شناخت دلایل ایجاد این بیماری، به شناخت درمان اسکیزوفرنی کمک میکند. براساس تحقیقات انجام شده، محققین بهجای یک عامل، یک سری از عوامل را در ایجاد اسکیزوفرنی دخیل میدانند. آمادگی ژنتیکی در ترکیب با وقایع محیطی میتواند آغازگر اسکیزوفرنی باشد.
ژنتیک:
تحقیقات نشان میدهند که احتمال بروز اسکیزوفرنی در فردی که یکی از والدین او به اسکیزوفرنی مبتلا باشد، حدود ۱۰ برابر بیشتر است و در صورتیکه یکی از دوقلوهای همسان به اسکیزوفرنی مبتلا باشد، احتمال بروز در همسان او ۵۰ درصد میباشد. این حقایق نشان از تاثیر زیاد عوامل ژنتیکی است. با این حال، این ارقام نرخ عدمتطابق در دوقلوهای یک تخمکی را توضیح نمیدهند که این امر، نشانگر اهمیت عوامل محیطی بر رشد حالتهای روانی است، عواملی از قبیل: استرس، استفاده از موادمخدر و ابراز شدید احساسات در خانواده.
بیولوژی:
تحقیقات انجام شده نشان میدهند که ساختار مغز افراد مبتلا به اسکیزوفرنی متفاوت است. مغز آنها دچار عدم تعادل در رابطه با نوروترانسمیترهایی مانند دوپامین، سروتونین و گلوتامیت است. همچنین ممکن است بخشهایی از مغزآنها رشد نکرده باشد. صدمات مغزی در دوران جنینی نیز میتواند علت اسکیزوفرنی باشد.
عفونت و اختلال سیستم ایمنی:
وقایع محیطی نیز میتواند از عوامل موثر در ابتلا به اسکیزوفرنی باشد. بهطور مثال، ابتلا مادر به تب در دوران حاملگی و یا مشکلات حین تولد، احتمال ابتلا به اسکیزوفرنی را بالا میبرد. از سویی دیگر، همزمانی وقایع استرسزا با آغاز ابتلا به اسکیزوفرنی، این سوال را ایجاد کرده است که آیا استرس و تنشها باعث ایجاد اسکیزوفرنی هستند و یا آنکه خود نتیجه اسکیزوفرنی هستند؟ هنوز پاسخ قطعی برای این سوال وجود ندارد.
مواد:
استفاده از موادی چون ماری جوانا، حشیش و ال اس دی نیز میتواند باعث عود علائم فرد مبتلا به اسکیزوفرنی شود و یا در فردی که آمادگی ابتلا به بیماریهای روانی دارد، استفاده از مواد باعث بروز علائم برای اولین بار میشود.
حقایقی درباره اسکیزوفرنی:
۱. سن شروع
سن شروع نخستین دوره روانپریشی در اسکیزوفرنی معمولاً بین ۲۰ و ۳۰ سال است، اگرچه میتواند در سنین ۱۳ تا ۱۹ هم رخ دهد. میزان ابتلا در بین زنان و مردان یکسان است، ولکن نشانههای آن در مردان (نوجوانی و اوایل دهه ۲۰) زودتر از زنان (بین ۲۰ تا ۳۰) بروز مییابد. بروز نشانهها در سنین پایینتر نشانگر شدت و عمق بیماری است. کودک ۵ ساله نیز میتواند به اسکیزوفرنی دچار شود، ولکن ابتلا پیش از نوجوانی بسیار نادر است.
۲. شروع میتواند ناگهانی یا تدریجی باشد.
یک فرد میتواند تنها یک دوره اسکیزوفرنی حاد را از سر بگذراند و فرد دیگر چندین دوره درگیر آن باشد (در این دورهها فرد تماس خود را با واقعیت از دست میدهد. در عین حال اسکیزوفرنی، بیماری برای تمام عمر است) و در عین حال، در فواصل این دوران، زندگی طبیعی داشته باشد. گروهی نیز ممکن است پس از شروع اولین دوره، دائماً حالشان رو به وخامت برود و تواناییها و مهارتهایشان کاهش یابد. فرد مبتلا میتواند بین دورههای عود و بهبود بیماری در صورت عدم درمان اسکیزوفرنی خود در نوسان باشد.
۳. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی برخلاف باور عموم، خطرناک نمیباشند.
آنها ترجیح میدهند جدا از دیگران و تنها باشند. آنها بیش از آنکه برای دیگران خطرناک باشند، برای خودشان خطرناک هستند؛ زیرا میزان خودکشی در بین افراد مبتلا به اسکیزوفرنی بالا است. در واقع، ۴ تا ۱۰ درصد بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در انجام خودکشی موفق میشوند و تعداد قابلتوجهی مبادرت به آن میورزند و افکار خودکشی نیز تجربه مشترک بیماران اسکیزوفرنی است. عوامل خطر خودکشی شامل این موارد میشوند: جوان و مرد بودن، داشتن یک بیماری مزمن و اغلب عودکننده، سطوح بالای اختلالات، اختلال عملکردی و احساس ناامیدی.
۴. مشکلات همراه
مشکلات همراه از قبیل اضطراب اجتماعی، خطر خودکشی، افسردگی، رفتار خودکشیگرایانه و مصرفمواد در اختلالات روانی شایع هستند و میتوانند بر عملکرد بیماران تأثیر زیادی بگذارند، اگرچه روشن نیست که آیا این مشکلات، بخشی از بیماری روانی یا مجزا از آن هستند یا از عواقب آن میباشند. (درمان) اضطراب اجتماعی شایع است و ماهیت بیماری روانی بدین معناست که افراد در درک دنیای اجتماعیشان و نیت دیگران (که به آن «نظریه نقص ذهن» میگویند) مشکل دارند.
برخی از افراد بهواسطه ترس از ارزیابی منفی دیگران و بدنامی توأم با بیماری روانی، دچار هراس اجتماعی میشوند. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد افراد مبتلا به اختلالات روانی بیشتر در معرض حوادث آسیبزا قرار دارند. مطالعاتی از این قبیل که توسط موزر، گومن، ترامبتا و همکاران انجام شدند، نشان میدهند نرخ طول عمر سوءاستفاده فیزیکی و جنسی در کودکی و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) در افرادی که دچار بیماری روانی شدید هستند، نسبت به افراد عادی بسیار بیشتر است. اختلال استرس پس از سانحه نیز با افزایش نرخ خودآزاری همراه است که ممکن است خطر خودکشی را در بیماران اسکیزوفرنی آسیبپذیر کنونی افزایش دهد.
۵. عوامل بهبود
برخی از عواملی که احتمال بهبود و درمان اسکیزوفرنی را بالا میبرد عبارت است از آغاز بیماری در سن بالاتر با شروع حاد، بینش، مؤنث بودن، انجام اقدامات زودهنگام، محیط اجتماعی حامی، غیرمنتقدانه و غیرخشونتآمیز، مطابعت از درمان دارویی و عدم وجود سابقه خانوادگی مرتبط با اختلال روانی.
معرفی یک پروندهی بالینی
مریم یک دختر ۲۶ ساله است که با پدر و مادرش زندگی میکند و بهعنوان معاون اداری مشغول به کار است. او از ۲۱ سالگی دچار یک بیماری روانی شد. در شش ماه منتهی به FEP، خانواده مریم و دوستان نزدیکش متوجه تغییراتی شدند. برای مثال، مریم رفتهرفته به ظاهرش نمیرسید و گاهی ژولیده بهنظر میرسید. او بهتدریج از خانواده و دوستان فاصله گرفت و به مرور زمان بهشدت منزوی شد. او از غذا خوردن با پدر و مادرش اجتناب میکرد، چون باور داشت مادرش غذا را سمی میکند.
مریم جواب تماسهای تلفنی دوستانش را نمیداد و بهتدریج روزهایی از هفته سر کار نمیرفت و میگفت در محل کار، قربانی زورگویی و آزار و اذیت است. او باور داشت رئیسش برای اینکه خبر اخراجش را به او بدهد، پیامهای مخفیشدهای را در ایمیلهای کاری عادی او قرار داده است. مادر مریم فهمید او با خودش حرف میزند و بهنظر بسیار آشفته و پریشان حواس است. او چند ماه، حس «چیزی روبراه نیست» را تجربه کرده است.
اولین دوره حاد بیماری
مریم طی اولین دوره حاد بیماریاش، بهشدت بدگمان (پارانوئید) شد و دوستان نزدیک و خانوادهاش را متهمکرد که پشتسرش غیبتمیکنند. او همچنان باور داشت رئیسش برایش پیامهای پنهانی میفرستد. او رفتهرفته با شنیدن صداها وحشت میکرد. این توهمات شنیداری بهشکل صداهای متعددی بودند که باهم صحبتمیکردند. مریم سه صدا را شناساییکرد که نظرات توهینآمیز و اتهامی ابراز میکردند و به او میگفتند دوستان نزدیک و خانوادهاش دشمنانش هستند. آن صداها، همکاران مریم را متهم به نقشهکشیدن برای تخریب جایگاهش کردند و به او هشدار دادند مراقبباشد. صداها مستقیماً او را احمق و بیفایده خواندند.
مریم این صداها را شیطانی توصیفمیکرد و عقیدهداشت این صداها از تمام افکار و احساساتش باخبرند. همچنین صداها دستور کارهایی هم به او میدادند: «دستانت رو بذار روی اجاقگاز داغ!» یا «بپر جلوی اون ماشین!». در یک موقعیت، پدر و مادر مریم او را در حالی پیدا کردند که کنار یک جاده شلوغ ایستاده بود. وقتی از او پرسیدند چرا آنجا ایستاده، در پاسخ گفت: «اگر اینجا وایسم، اونا دست از سرم برمیدارن!». علاوه بر این صداهای شیطانی، مریم از صداهای خوبی هم میگفت که درباره موقعیتهای خطرناک به او هشدارمیدادند.
مثلاً گاهی صدایی میشنید که به او هشدار میداد آدمهای کثیفی ممکناست در خیابان به او حملهکنند. در واکنش به این هشدار، او تا وقتیکه باور نمیکرد آنها دور شدهاند، در نزدیکترین مغازهای که مییافت، پنهانمیشد. مریم اعتقاد داشت این هشدارها بسیارمفید بودند و متقاعد شدهبود که عملکردن به این هشدارها او را از آسیب دور نگه داشتهاست. او در محلکار هم صدایی میشنید که به او هشدار میداد رئیسش قرارست یک پیام پنهانی از طریق ایمیل به او ارسالکند، بنابراین از هر ایمیلی که از رئیسش دریافتمیکرد پرینتمیگرفت. پدر و مادرش پرینت این ایمیلها را در خانه پیدا کردهبودند که روی پیامهای متعددی در بینشان ماژیک کشیده شده بود.
شروع جدی درمان اسکیزوفرنی در مریم
در دوران عید، وضعیت مریم بهسرعت وخیم شد و درست روز پیش از عید در محلکار به اوجش رسید. مریم درست قبل از اینکه برای ناهار بیرون برود، رئیس و عدهای از همکارانش را در جلسه دید. او متوجهشد نگاه رئیسش از دور به اوست و همکارانش درحال خندیدن هستند. مریم فوراً فهمید او موضوع خنده آنهاست. خشمگین شد. با عصبانیت وارد اتاق رییس شد و او را متهمکرد که قصد اخراجش را دارد، چون او سرکار احساساتی است. مریم بهشدت هیجانی و پرخاشگر شد، علیرغم اینکه یکی از همکارانش تلاشمیکرد او را آرام کند. صداهاییکه در سرش میشنید بلندتر میشدند و او شروع به فریاد زدن و ناسزا گفتن میکرد.
اینجا بود که یکی از کارمندان، آمبولانس را خبر کرد و مریم برای معاینه و بررسی وضعیتش بهبخش روانی فرستادهشد، او در آنجا پذیرششد و برای درمان اسکیزوفرنی او را نگهداشتند. مریم چهار هفته را در بیمارستان سپری کرد و داروهایی برای درمان اسکیزوفرنی مصرفکرد. طرح درمان اسکیزوفرنی او شامل مشاوره و آموزش والدینش درباره تشخیص و توصیههای کلی درباره چگونگی مدیریت و کنترل او در خانه میشدند. نشانههایش در دوران بستری شدنش بهبود یافتند و او درنهایت، مرخصشد و برای درمانهای مکرر سرپایی قرار ملاقات گذاشتهشد و درمان را در خانه و تحتنظر ادامهداد.
در طول سالها درمان اسکیزوفرنی ، مریم سهدوره عود داشت که با الگوی مشابهی از بدگمانی (پارانوئی)، باورهای مربوط بهخود، توهمات شنیداری و کنارهگیری و انزوا همراهبودند. هر عود شامل بستری کوتاه در بیمارستان و افزایش داروها میشد. نشانههای باقیمانده پس از هر دوره، مشترکبودند و علیرغم اقدامات دارویی، نشانههای روانپریشی همچنان وجود داشتند. او بهخاطر نشانههای بیماری، معمولاً از معاشرت با دیگران و بهطور کلی بیرونرفتن اجتنابمیکرد. با افزایش آگاهی از مزایای بالقوه درمانهای روانشناختی، مریم برای درمان شناختیرفتاری و در تلاش برای درمان نشانههای مداوم ایجابی، بهیک روانشناس بالینی ارجاع دادهشد.
درمان اسکیزوفرنی
همانگونه که ذکر شد، دلایل اسکیزوفرنی مشخص نمیباشد و بههمین دلیل درمان قطعی اسکیزوفرنی تا به امروز ممکن نگردیده است. سعی درمانگران آن است که نشانههای اسکیزوفرنی را از بین برده و یا کاهش دهند تا بدینوسیله بیمار بتواند اهداف خود در زندگی را دنبال کند، از خود مراقبت کند، شغل داشته باشد و در کل سربار دیگران نباشد.
۱- درمان اسکیزوفرنی از طریق دارو:
مهمترین درمان اسکیزوفرنی بالاخص در دوران حاد بیماری، درمان دارویی میباشد. داروها بیماری را درمان نمیکنند، بلکه آن را کنترل مینمایند. به همین دلیل، بدون صلاحدید پزشک نباید مصرف دارو را قطع و یا کاهش داد. با وجود مصرف دارو، استفاده از سایر روشهای درمانی برای درمان اسکیزوفرنی ضروری است.
داروهای ضد روانپریشی را میتوان به دو دسته تیپیکال (نسل اول) و اتیپیکال (نسل جدید) تقسیم کرد. داروهای تیپیکال بر روی نشانههای ایجابی از جمله توهم، هذیان و پریشانی موثر هستند و داروهای اتیپیکال، هم بر روی نشانههای ایجابی و هم نشانههای سلبی موثر میباشند و به نسبت، اثرات جانبی کمتری دارند.
نمونه داروهای نسل اول:
کلورپرومازین- هالوپریدول- پرفنازین- فلوفنازین- تریفلوپرازین- پیموزاید
نمونه داروهای نسل جدید:
رسپریدون- الانزاپین- کلوزاپین- کاریپرازین- برکسپیپرازول- آسناپین
۲- درمان روانشناختی اسکیزوفرنی:
پس از آنکه توسط دارو، نشانههای ایجابی اسکیزوفرنی (توهم، هذیان، پریشانی فکر) کاهش یافت، بایستی درمان اسکیزوفرنی از طریق روانشناختی را آغاز کرد. هدف درمانهای روانشناختی در درمان اسکیزوفرنی ، توانمندسازی فرد در حوزههای مختلفی چون ارتباط، کار، مراقبت از خود و حل مسئله است.
توانبخشی: برنامههای توانبخشی در درمان اسکیزوفرنی به بیمار کمک میکند تا با کسب اعتماد بهنفس لازم، مهارتهای موردنیاز برای یک زندگی مفید، پربار و مستقل را کسب کند. آموزش مهارتهایی مانند: شغلی و استخدامی، پخت و پز، رفت و روب، بودجهبندی پول، خرید، تعامل و معاشرت اجتماعی، حل مساله و مدیریت استرس.
آشنا کردن بیمار با گروههای خودیاری که اعضای آن، خود با این بیماری دست و پنجه نرم کردهاند نیز به آموزش بیمار در نحوه مدیریت بیماری خود کمک میکند. آموزش مهارت به بیمار برای پیدا کردن شغل نیز از موارد مهم توانبخشی در درمان اسکیزوفرنی است.
آموزش روانی: آموزش روانی عبارت از آگاهی درباره بیماری، نحوه درمان، و نحوه شناسایی نشانههای اسکیزوفرنی برای متوقف کردن آنها و جلوگیری از شروع یک دوره حاد اسکیزوفرنی میباشد. آموزش روانی برای اطرافیان بیمار و کسانی که از بیمار مراقبت میکنند نیز مفید میباشد.
۳- درمان شناختی رفتاری اسکیزوفرنی:
روش دیگر در درمان اسکیزوفرنی درمان شناختی است که فرد مبتلا با مراجعه به یک درمانگر حاذق میتواند از آن بهره بگیرد.
یادگیری تکنیکهای کنترلی به بیمار اجازه به چالش کشیدن باورهایش درباره تجربیات روانپریشانه را میدهد. استراتژیهای انطباقی شامل موارد زیر میشوند:
۱. جابجایی تمرکز:
این فرایندیست که در آن بیمار با جدیت، توجهش را از یک موضوع یا تجربه بهچیز دیگری تغییر میدهد. در جلسه به بیمار آموزش داده میشود در زمان مناسب توجهش را از طریق تمرین تغییر دهد. مثلاً اوقاتی بود که مریم هنگام بحث درباره صداها در جلسه نگران میشد، بنابراین روانشناس از مریم میپرسید تصویری که روی دیوار است را توصیفکند تا توجهش را تغییر دهد. بهعنوان روشی دیگر، بیمار میتواند توجهش را روی مجموعهای از تصاویر مثبت متمرکز کند. مریم از این استراتژی با بهیاد آوردن تعطیلاتی که در سواحل اسپانیا گذرانده بود، استفادهکرد. او آموزش دید از یک تصویر بصری از ساحل الهام بگیرد و آن تصویر را با جزئیات توضیح بدهد. از او خواسته شد تجربه ساحل را توسط تمام حسهایش بهیاد بیاورد. مریم مرتباً این خاطره را تمرین کرد تا اینکه توانست به خواست خودش برای تغییر تمرکز از آن استفادهکند.
۲. آموزش آگاهی:
این استراتژی شامل آموزش دادن به بیماران میشود تا نشانههایشان و بهویژه شروع آنها را بشناسند، و به آنها واکنش نشان ندهند یا گرفتار محتوای آنها نشوند. با نظارت بر زمان و موقعیتهایی که نشانهها در آنها بروز میکنند، بیماران میتوانند از استراتژیهای انطباقی از قبیل تغییر تمرکز برای کاهش تأثیر احساسی محتوای نشانهها استفاده کنند. هدف در اینجا دو قسم است: کمک به بیمار برای جدا شدن ذهنی از محتوای نشانهها و استفاده از نشانهها بهعنوان راهنمایی برای اقدام جایگزین.
۳. تکنیکهای برانگیختگیزدایی:
سطوح بالای برانگیختگی به آسیبشناسی اسکیزوفرنی ربط دارند و اغلب هم پیش از تجربیات روانپریشانه و هم بهعنوان پاسخ به تجربیات روانپریشانه رخ میدهند. آموزش مختصر ریلکسیشن و تمرینات تنفسی به بیمار میتواند از تحریک و برانگیختگی ناشی از تجربیات روانپریشانه بکاهد.
۴. افزایش سطوح فعالیت:
بیماران روانپریش، بهویژه مستعد انزوا و فعالیتهای اجتماعی محدود هستند، بنابراین تمرینات منظم و استاندارد فعالیتها بهویژه اگر در آغاز بروز نشانهها باشد، میتواند استراتژی انطباقی قدرتمندی باشد.
۵. مشارکت و عدممشارکت اجتماعی:
اگرچه برای بسیاری از بیماران، تحمل تعاملات اجتماعی دشوار است، لیک باید به بیماران آموزش داد که سطوحی از عدم مشارکت اجتماعی وجود دارد که میتوان از آن برای کمک به تحمل تحریکات اجتماعی بهره برد. مثلاً مریم پس از یک دوره بهبودی، بهتدریج به محل کارش بازگشت (دو بار در هفته). زمانیکه احساس میکرد در محل کار بیش از حد برانگیخته شده است، محل کار را ترک میکرد و کمی قدم میزد و سپس دوباره به محل کارش بازمیگشت (او بر سر وقفههای منظم میان کار با رئیسش به توافق رسیده بود). استفاده از این روش میتواند به بیماران کمک کند تا احساس کنند بر محیط اجتماعیشان کنترل دارند و میتوانند اعتماد به نفسشان را برای آغاز تعاملهای اجتماعی بیشتر کنند. این روشی برای کاهش تأثیر نشانههای آنها است.
۶. ایجاد توضیحات جایگزین:
اهداف این بخش، کمک به بیمار جهت در نظر گرفتن حداکثر توضیحات بالقوهای است که میتوان برای یک موقعیت یا تجربه متصور شد و نیز کمک به بیمار برای آنکه افکار خود را بهعنوان باور در نظر بگیرد و نه یک حقیقت. افراد مبتلا به توهم در افکار، در حیطه پردازش اطلاعات سوءبرداشت نشان میدهند، بنابراین در نظر گرفتن جایگزینها در وسعت بخشیدن به تفکر بیماران مهم است. بیماران تشویق میشوند باورهایشان را به محض بروز زیر سؤال ببرند: «چرا من فکر میکنم اون مرد داره به من نگاه میکنه، وقتی من تا حالا اونو ندیدم؟»
به همین نحو، میتوان آنها را تشویق کرد بهدنبال تناقضات باشند و از آنها برای به چالش کشیدن باورهایشان استفاده کنند. مریم برای صداهایی که میشنید توضیح جایگزینی نداشت، جز اینکه آن صداها معرف موجودات مبهم و تعریفنشده و قدرتمندی بودند و یا نشانه عدم تعادل شیمیایی در مغز او هستند. پس از چند پرسش، درمانگر به مریم پیشنهاد کرد که ممکن است صداها، افکار خودش باشند یا تراوشی از حافظه به آگاهی، که او قادر نیست تشخیص دهد زاییده افکار خودش هستند. به همین دلیل صداها اغلب بازتاب ترسها یا نگرانیها و یا شاید جنبههایی از گذشته او بودند.
۷. بررسی شواهد:
بیماران میتوانند بیاموزند برای به چالش کشیدن باورهایشان درباره نشانهها، شواهدی را بررسی و جمعآوری کنند که مبنی بر عدم تأیید آنها باشد. جاییکه صداها قادر مطلق و حقیقی انگاشته میشوند، میتوان شواهد را بررسی کرد تا دید آیا آنها در گذشته، درست بودهاند یا غلط. مثلاً صداهایی که مریم میشنید به او میگفتند او نادان و بیفایده است. با توجه به این که باور داشت در آستانه اخراج شدن از محل کارش است، او نتیجه گرفت صداها باید درست باشند.
با وجود این، زمانیکه شواهد بررسی شدند، مریم دریافت اصلاً اخراجی در کار نیست و برعکس، رئیس او بسیار نگران حال او بوده است. این امر به مریم کمک کرد تا ایدههای خودش را (اینکه او نادان است) با زیر سؤال بردن آنها به چالش بکشد. بیماران در ترکیب با این استراتژی میتوانند جملاتی را تمرین کنند تا تجربه روانپریشانه خودشان را زیر سؤال ببرند، جملاتی از قبیل: «این صداها واقعی به نظر میرسه، امّا اینا فقط افکار خودمه» میتوانند انتساب دوباره به این صداها بدهند. بیان شفاهی چنین جملاتی بسیار موثر است.
جلوگیری از عود بیماری
نشانههای اولیه
عود به ندرت بدون هیچ پیشآگهی رخ میدهد. معمولاً نشانههای مقدماتی دارد که میتوانند چند روز، چند هفته یا ماهها طول بکشند، اگرچه دوره مقدماتی معمولاً حدود چهار هفته است. هیچ نشانه یا عامل راهاندازی به تنهایی منجر به عود نخواهد شد. شناسایی نخستین نشانههای هشداردهنده بیمار میتواند زمان لازم برای دسترسی به درمان را کوتاه کند. به این منظور میتوان از بیمار خواست تا نشانهها و علائم دورهها یا عودهای روانپریشانه قبل را بهخاطر آورد. صورتبندی مشکل مراجع و اطلاعات اخذ شده از اعضای خانواده و مراقبها میتواند به بیمار در شناسایی نشانههای هشداردهنده و راهاندازهای بالقوه عودهای آتی کمک کند. هرچقدر درمان اسکیزوفرنی در مراحل ابتداییتر صورت پذیرد، امکان بهبود افزایش مییابد.
نشانهها عبارتند از:
۱. بیتفاوتی نسبت به موقعیتهای مختلف
۲. افت عملکرد در مدرسه یا محیط کار
۳. عدم توجه به بهداشت شخصی و ظاهر خود
۴. تغییر شخصیت از جمله تغییرات خلق، عصبی بودن و کم تحمل شدن
۵. کنارهگیری از اجتماع
۶. پاسخهای غیرمنطقی، خشمگینانه و ترسآور به افراد نزدیک خود
۷. بدخوابی
۸. عدم تمرکز
۹. رفتارهای عجیب
۱۰. مشغولیت ذهنی زیاد با امور مذهبی و یا اسرارآمیز
۱۱. کم شدن میزان غذا
۱۲. بیان جملههایی که معنایی ندارد
۱۳. افکار خودکشی
۱۴. بدون دلیل خندیدن
* باید آگاه بود که عدم مصرف داروها، بزرگترین دلیل عود بیماری است. داروها باید بهطور منظم مصرف شوند.
* از مصرف الکل و مواد باید بهشدت احتراز کرد، زیرا میتواند علت شروع و عود بیماری شود. الکل و مواد نشانههای بیماری را نیز شدت میبخشند.
* از جمله عوامل دیگر در عود بیماری، استرس است. بیمار باید راههای ریلکس کردن خود و یا دوری از موقعیت استرسزا را فرا بگیرد.
* انجام روزانه ۳۰ دقیقه تمرینات ورزشی نیز به جلوگیری از عود بیماری کمک میکند.
* خواب مناسب و به اندازه کافی نیز در پیشگیری از عود موثر است. انجام تمرینات ورزشی، نخوردن کافئین، تماشا نکردن تلویزیون پیش از خواب و … در کیفیت خواب موثر هستند. (به مقاله ۴ روش برای داشتن خوابی آرامتر مراجعه کنید)
نکته انتهایی
* اگرچه درمان اسکیزوفرنی بهطور قطعی در حال حاضر ممکن نمیباشد، اما میتوان با مدیریت کردن بیماری و از بین بردن نشانههای آن، زندگی نرمالی داشته و از زندگی لذت برد.
میشه گفت همه موارد رو دارم به جز بهداشت چون به سر وضعم میرسم پیش مشاور رفتم گفت که به شدت درونگرام حالا من یه افسرده ام یا درونگرای افراطی؟!
سلام. برای دریافت مشاوره بیشتر تماس بگیرید.
سلام اینکه تصور یه کار خطرناک رو بکنی ولی انجامش ندی جنونه؟
ظاهرم آرومه ولی زود عصبی میشم برای مثال وقتی بحثمون میشه دلم میخواد فرمون رو بچرخونم وماشین رو چپه کنم بارها وبارها تصورش میکنم اماانجامش نمیدم و دستام رو قفل میکنم یا احساس میکنم موقع خواب یکی تماشام میکنه و گوشام خیلی وقته که سوت میکشه روی بعضی از صداها یا حالت ها واشیاء تیک عصبی دارم ودلم یه حالی میشه یا بهونه گیری بی جهت خوب یه باربی حوصله بودم اما بعدش شوخی کردم واونقدر خندیدم که دوستم گفت چت شده نرمال نیستی ومیترسه که من یه حرکت ناگهانی بکنم درواقع خودش بهم گفت واینکه حرفهای احمقانه میزنم وهرچیزی هرچند مضحک رو به زبون میارم تو چشمام نگاه میکنه ومیگهاگه نمیشناختمت فکر میکردم که دیوونه شدی خوب چندان برام ناراحت کننده نبود چون دربچگی به خاطر گوشه گیری همه دیوونه خطابم میکردن و به والدینم میگفتن که رفتار بچتون عادی نیست خوب همه اینها رو گفتم تابدونم مشکلم چیه این رفتارها عادی وطبیعیه یامن بزرگش کردم احساس تنهایی میکنم ودرعین حال هم ترجیحش میدم فقط دوست داشتم که توسط کسی درک بشم هیچ کس حتی والدینم به شخصیت اصلی من آگاه نیست ودرکم نمیکنه
سلام عزیزم. شاید این رفتارها نشونه جنون باشه. اما فقط در ذهن شما است و با روان درمانی درست میشه. برای مشاوره بیشتر تماس بگیرید.