مهارت های ارتباطی

انواع و نحوه تشخیص احساسات

 احساسات حالات درونی و همراه همیشگی وجود انسان هستند و شناخت آن‌ها به شما کمک می‌کند تا به یک نوع خودشناسی برسید. مواجهه با موقعیت‌ها و افراد مختلف، انواع احساسات متفاوت را در شما ایجاد می‌کند. گاهی از دیدن یک دوست خوشحال می‌شوید و گاهی از دیدن یک سگ می‌ترسید. هرکدام از احساسات تاثیری بر مغز می‌گذارند و ساختار شیمیایی مغز را بر اساس نیاز بدن در آن موقعیت شکل می‌دهند. شناخت احساسات برای هر فرد تجربه‌ای منحصر به فرد می‌باشد و حتی شدت و میزان احساسات بر اساس ساختار ژنتیک و شخصیت هر فردی متفاوت است. در این مطلب، به بررسی احساسات و چند روش برای شناخت احساسات اصلی و ثانویه می‌پردازیم.

احساسات و انواع آن

 بر اساس رویکردهای مختلف، احساسات به شکل‌های مختلفی دسته بندی شده‌اند. اما متخصصین بر هشت احساس پایه اتفاق نظر دارند:

عصبانیت، ترس، انزجار، غم، تعجب و حیرت، شادی، شرم و احساس گناه

این حس‌ها ویژگی‌های مخصوص به خود را دارند. حالات چهره، تغییرات فیزیولوژیکی و رفتارهای مرتبط با هر کدام از انواع احساسات منحصر به خود آن حس است. سایر احساسات بیشتر با ذهن و شناخت همراه هستند و شاخص زیست شناختی خاصی ندارند.

چه زمانی بی احساس هستیم؟

 وقتی شخص نمی‌داند که چه احساسی دارد، از خودش دور شده و صمیمیت را در روابط خود از دست می‌دهد. با گذشت زمان اطرافیان متوجه این بی خیالی و گاه تصنعی بودن بازخوردها می‌شوند؛ در نتیجه به مرور از او فاصله خواهند گرفت.

پس زمانی که حس خود را نادیده می‌گیرید، سازگاری‌تان با محیط و اطرافیان لطمه دیده و احتمالا رفتارهای ناکارآمد بیشتری از شما سر می‌زند. شناخت عواطف و حس‌ها به شما می‌گوید که در واقع چه می‌خواهید و با دقت در ان‌ها به خودشناسی خواهید رسید.

چگونه می توان به شناخت احساسات رسید؟

 با آگاهی از انواع احساسات خود می‌توانید آن‌ها را ادراک و تجربه کنید؛ با تامل و ابراز حس خود در نهایت می‌توانید به سمت ارتباطات سالم‌تر قدم بردارید. برای دست یابی به شناخت احساسات، لازم است تغییرات فیزیولوژیکی بدن در حین تجربه احساسات‌تان را بشناسید. افرادی که دارای سلامت روان هستند، هنگام بروز انواع احساسات آن‌ها را سرکوب نکرده و همانطور که هست آن را بروز می‌دهند. این رفتار همان معنای اصیل بودن است.

گام اول: شناخت طبیعت احساسات

 برای اینکه بتوانید انواع احساسات خود را بشناسید، باید طبیعت، خواستگاه و ریشه‌ی آن را درک کنید. برای ای نکار، 6 مرحله وجود دارد که در ادامه به طور مختصر ذکر شده‌اند:

1. درک منشا و مبدا احساسات

 احساسات، پاسخ‌های برنامه ریزی شده‌ای هستند که در طی تکامل بشر شکل گرفته‌اند. مانند اینکه در چه شرایطی باید بترسید تا بدن آماده استفاده از بالاترین توان برای دفاع از خود شود. انواع احساسات در حفظ بقای انسان و همزیستی با محیط نیز موثر است. احساسات مثبت مشترک میان انسان‌ها باعث نزدیک شدن آنان به یکدیگر و انجام کارهای فوق العاده می‌شود.

2. احساسات اولیه را بشناسید

 اغلب روانشناسان مجموعه‌ای از احساسات را هیجانات اساسی می‌دانند که باقی حس‌ها بر مبنای آن‌ها شکل می‌گیرد. احساسات اصلی شامل خشم، نفرت، ترس، شادی، غم و تعجب هستند. احساساتی مثل غرور، شرم، عشق و اضطراب نیز طبق دیدگاه‌های جدید در زیر دسته احساسات اصلی قرار دارند.

3. نقش و اهمیت هر احساس را بشناسید

 هر احساسی در بقا، رشد و تصمیم گیری بسیار مهم و تاثیرگذار است. همه احساسات، حتی حس‌های منفی نیز در پیشرفت و حرکت به شما کمک می‌کنند. مثلا فرض کنید یک روز هیچ احساس اضطراب و خجالت و غروری نداشته باشید؛ به همه چیز بی اهمیت هستید و در نتیجه تمام زندگی خود را از دست می‌دهید.

4. شناخت چگونگی تاثیر احساسات بر تصمیمات

 احساسات، ارزش و اهمیت اطلاعات را تعیین کرده و می‌توانند در تغییر جهت تصمیم گیری فرد موثر و مهم باشند. شناخت نادرست از خود و خواسته‌هایی که فرد آن‌ها را ارزشمند می‌داند، منجر به تصمیم گیری‌های اشتباه خواهد شد. با شناسایی خطاهای شناختی و نگاهی به درون خود می‌توانید به احساسات خود را نیز بشناسید.

5. احساسات می توانند اختلال ایجاد کنند

 احساسات شما نیز می‌توانند مانند اعضای بدن باعث بروز یک اختلال شوند و یا برعکس، یک اختلال احساسات‌تان را تحت تاثیر قرار دهد. برخی از اختلالاتی که احساسات را مختل می‌کنند عبارتند از:

_ اختلالات اضطرابی که شامل نگرانی‌های طولانی مدت و بیش از حد در مورد وقایع روزمره است.

_ طیف اسکیزوفرنی که با فقدان احساسات یا خلق تحریک پذیر و افسرده همراه هستند.

_ شیدایی که در اختلال دو قطبی اتفاق می‌افتد، شامل دوره‌های طولانی مدت خلق و خوی غیر طبیعی و بیش از حد بالا است.

_ افسردگی که شامل احساسات طولانی غم و بی علاقگی است.

6. احساسات خود را ثبت کنید

 هر وقت که احساسی را تجربه کردید، آن را یادداشت کرده و حالاتی که برایتان اتفاق افتاده را شرح دهید. این گونه آگاهی بیشتری از نوع احساس، محرک‌های ایجاد کننده آن و واکنش‌های بدنتان به دست می‌آورید. شاید در نگاه اول ساده به نظر بیاید، اما وقتی اینکار را انجام دهید، متوجه پیچیده بودن احساسات و واکنش‌های بدن خود می‌شوید.

گام دوم: یاد بگیرید که چه احساسی دارید

 مردم در حالات مختلف احساسات متفاوتی را گزارش می دهند در حالی که تمایز آن‌ها را نمی‌دانند. باید بدانید که تفاوت احساسات در چیست؛ مثلا عصبانیت با ناراحتی و بهت با خوشحالی چه فرقی دارند. در ادامه خواهیم گفت که هر احساس چگونه بر شما تاثیر می‌گذارد:

1. احساس خشم

 خشم زمانی به سراغ شما می‌آید که احساس کنید شرایط آن گونه که باید نیست. تجربه جسمی خشم در پشت کمر بین تیغه‌های شانه رو به بالا، در پشت گردن و در اطراف دو طرف فک احساس می‌شود. احساس گرما، تنش، درد و فشار نیز از دیگر تغییراتی است که در زمان خشم تجربه می‌کنید

2. احساس نفرت

 احساس نفرت واکنشی نسبت به محرک‌های زننده است. چیزهایی که احتمال دارد شما را بیمار کنند و شما برای محافظت از روح و جسم خود از آن‌ها بیزار می‌شوید. اتفاقاتی مثل سوءاستفاده جنسی نیز می‌تواند شامل این تجربه‌ها باشد. نفرت در درجه اول خود را در معده، سینه و سر نشان می‌دهد.

3. احساس ترس

 حس ترس در پاسخ به برخی تهدیدات است که به شما کمک کند از آن اجتناب کرده و خود را نجات دهید. در مواجهه بعدی نیز از آن محرک‌ها ترسیده و احتیاط خواهید کرد. ترس یکی از پیشرفته ترین و تکامل یافته ترین احساسات آدمی است. این حس اغلب در نیمه بالای بدن و یا پاها حس می‌شود. تپش قلب، تنفس سریع و بالارفتن متابولیسم از ویژگی‌های ترس است که باعث می‌شود در موقعیت‌های خطرناک با انرژی بیشتری از خود محافظت نمایید.

4. احساس شادی

 خوشحالی در پاسخ به چیزهایی است که اغلب پیام‌هایی از بقا، شکوفایی و موفقیت دارد. رابطه جنسی، داشتن فرزند، موفقیت در اهداف، مورد تقدیر واقع شدن و… از انواع موقعیت‌های شادی آفرین هستند. احساس گرما، احساس رضایت، امنیت و بودن در یک زندگی خوب از ویژگی‌های حس خوشحالی است.

5. احساس غم

 غم در پاسخ به ضرر و زیانی است که برای شما اهمیت دارد. یک احساس دردناک برای جلوگیری از خسارات در آینده یا قدردانی از چیزهای از دست رفته می‌باشد. احساس غم معمولا در سینه شروع شده و از طریق گلو به سمت بالا حرکت می‌کند. چیزی که آن را بغض نامیده و حس می‌کنید در حال خفه کردن شماست در نهایت به اشک ختم شده و کمی تخلیه می‌شوید. پس در زمان غم به خودتان اجازه گریه کردن بدهید. گریه کامل در بازیابی انرژی و تسکین غم کمک مهمی خواهد کرد.

6. احساس بهت و تعجب

 احساس بهت و تعجب زمانی اتفاق می‌افتد که با رویدادی غیر منتظره رو به رو می‌شوید. بهت و تعجب، در مقایسه با دیگر احساسات، متفاوت است به طوری که که نسبت به مثبت و منفی بودن آن رویداد خنثی هستید. تعجب، شگفتی یا سورپرایز، کمک می‌کند تا به اتفاقات غیر منتظره توجه کنید. بهت و تعجب در درجه اول در سر و سینه احساس می‌شود و ممکن است نوعی احساس خالی بودن و یکه خوردن را ایجاد کند.

شدت و درجه احساسات

 احساسات با توجه به شدت و ضعف‌شان با نام‌های مختلفی نامیده می‌شوند. برای مثال احساسات زیر از شدید بودن تا ضعیف بودن دسته‌بندی شده‌اند:

عشق: دلسپردگی، دلدادگی، عشق، تعلق، وابستگی، علاقه، دوستی، آشنایی

خوشحالی: نگنجیدن در پوست خود، شادی، خوشحالی، رضایت، آسایش، آرامش

حسادت: دشمنی، تنفر، حسادت، غبطه خودن، خودکم بینی

ناراحتی: تنفر، خشم، دلشکستگی، آزردگی، ناراحتی، نارضایتی

ترس: وحشت، هراس، واهمه، ترس، نگرانی

پشیمانی: شرم، خجالت، پشیمانی، مقصر بودن

تاثیر خدمات روانشناسی بر شناخت احساسات

 شناخت احساسات و آگاهی از آن‌ها نقش بسیار مهمی در زندگی انسان دارد. در این صورت فرد می‌تواند در موقعیت‌های مختلف با آگاهی از حس خود، واکنش صحیحی نشان دهد. روانشناس به شما کمک می‌کند تا به خودشناسی رسیده و با آگاهی از احساسات و حالات درونی خود، بهترین برخورد را با محرک‌ها و وقایع بیرونی داشته باشید. اینگونه میزان سازگاری‎تان با محیط بیشتر شده و روابط اجتماعی‌تان بهبود می یابد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫5 دیدگاه ها

  1. چرا باید عشق شدید ترین باشه 🤦🏻‍♂️🤦🏻‍♂️🤦🏻‍♂️🤦🏻‍♂️🤦🏻‍♂️ آقا من عشق رو دوست ندارم باید کی رو ببینم الان صاحب نظران این حرف کلیشه ای رو میزنن که نمیدونم عشق و شهوت دو مقوله ای اند که خداوند از اوایل بلوغ تا آخر همراه انسان خواهد بود و برای انسان ضروریه و اینا آقا همین دو مقوله که راحت اسمش رو میبرید ذهن رو درگیر میکنه خب بگید آقا مگه درگیر بشی چی میشه هیچی دقیقاً زمان درس خوندن و کنکور ما تداخل شدیدی پیدا کردن با هم یه حرف کلیشه ای دیگه که خودتون رو سرگرم کنید آقا جان وقتی هر وقت میاد تو ذهنمون شما بگو برو ۳ ساعت بدو تا بیافتی زمین که نتونی باز تکون بخوری باز توی ذهن آدم هی میچرخه و تکرار میشه الان تیم شما چند ساله اند ؟ ۳۰ سال خوبه ؟ آیا این شرایط با ۱۵ سال پیش یکی بوده اصلا شما خودتون رو میتونید بزارید جای ما ؟ ببخشید من همیشه با ادبیات محترمانه صحبت میکردن این دفعه انتقادی شد

  2. سلام نوجوان گل. اولا در تیم مدیریت ما ۱۰ نفر نوجون کم سن تر از شما حضور دارد پس کاملا شما را درک میکنیم در ثانی ما نگفتیم که وقتی بدن چیزی را میخواهد با دویدن از ان محروم شوید. شما طالب عشق هستید و نیاز جنسی دارید. این کاملا منطقی است و همزمان درس میخوانید. بهترین راه نیز ازدواج است تا هم به ارامش ذهنی برسید و هم جنسی. اما خانواده شما با این امر مخالف هستند و از طرفی هم هزینه های زندگی زیاد است و برای همین به ناچار مشاوران به شما راهکارهایی را بیان میکنند تا ذهن شما از این موضوع به صورت موقت رها شود. ولی همه ما میدانیم که این موارد زودگذر هستند. نوجوانی با مجموعه های دیگری که با انها برخورد داشته اید فرق میکند.

  3. به نظرم این دنیا باید بی احساس بود چون هیچ چیزی برای امید و احساس مثبت وجود نداره فقط مرگ میتونه آدم رو نجات بده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا